۱۳۹۱ آبان ۲۰, شنبه

اولین روز کاری ...


اولین روز کاری من ...امروز با هزار بیم و امید و استرس و بعد از یک دنیا 

تردید و دو دلی بالاخره اولین روز کاری ام رقم خورد... یک روز دیگر به با تو 

بودن نزدیک تر شده ام ...روز اول مثل همیشه خسته کننده و طولانی بود ... اما 

وقتی به لبخندها و با تو بودن ها فکر می کنم به این می رسم که چقدر این 

خستگی شیرین و دلپذیر شده است ...سخت است رها کردن ... رها کردن و نه 

فراموش کردن بیست و چند سال گذشته ...با امید که نه با ایمان به تو شروع کرده 

ام ...کاش این هفته هم زودتر تمام شود ... طاقتم شکننده شده ... برای دیدنت به 

شمردن دقیقه ها رو آورده ام .


رسول

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر