۱۳۹۱ آبان ۲۸, یکشنبه

من اومدم

درود به همگی
بعد از دو ماه دوری و محروم بودن از همه چی برگشتم
اسارت پایان یافت  و شروع ازادی با در اغوش گرفتن رسولم شروع شد
رسول به استقبالم اومد و غم هر چه سختی و دوری بود 
را با یک لحظه در اغوش گرفتنش
 از یاد بردم
و من میجنگم برای با تو بودن و قدر این آزادی را همیشه میدانم
و اگر روزی طعم این آزادی برایم عادت شد کافیست لحظه ای به یاد بیاورم تنهایی ها و دوریهایی که کشیدم و چقدر که ان روزها درد داشت
دوستون دارم
خوشحالم که دوباره به جمعی که متعلق به آن هستم برگشتم

۱ نظر: